اميرمحمداميرمحمد، تا این لحظه: 11 سال و 5 ماه و 22 روز سن داره
امیرحسینامیرحسین، تا این لحظه: 15 سال و 6 ماه و 24 روز سن داره
ازدواج ماازدواج ما، تا این لحظه: 16 سال و 7 ماه و 28 روز سن داره
امیر علیامیر علی، تا این لحظه: 7 سال و 7 ماه و 23 روز سن داره
عقد ماعقد ما، تا این لحظه: 18 سال و 10 ماه و 14 روز سن داره

اميرحسین جون و امیرمحمد جون و امیرعلی جونم

الوزرد

عزیزم سلام دیروز برای اولین بار الوزرد خوردی خیلی خوشت اومد امروزم پنیر صبحانه بهت دادم زیاد خوشت نیومد. امشب هم می خوام برای اولین بار غذاتو با ماهی درست کنم بعدا خبرشو بهت میدم.خیلی دوست دارم.بوس
29 تير 1392

کمک کردن

عزیزم دو شبه که نیمه شب بیدار میشی با گریه بعد تو بغلم میخوابی.هنوز نسبت به داداشی حساسی.یه وقتایی که شیر میخوره منو به سمت مخالف می کشونی و بعدشم بینمون دراز میکشی میگی امیر محمد دیگه شیر نمی خواد بسشه.دیشب مهمون داشتیم و طبق معمول هیجان زده شدی و هر کاری کردی.امیر محمدو تو روروئکش به سرعت عقب جلو بردی با کسی احوال ندادی.ولی اخرش همه ظرف پذیرایی ها رو جمع کردی.ممنون مامانی.دوست دارم.بوس
29 تير 1392

بستن با طناب

پسر نازم سلام.به دستور گل پسر غذای خوشمزه درستیدم ماکارونی و با مایه اش هم دو تا پیتزا که شب تو پارک خورده بشه.بستنی پرتقالی خوردی و هر چی بابا گفت کدوم پارک بریم گفتی هر چی مامانم بگه ای کلک اما اونجا کیفمو نبردم و تو هم بادکنک می خواستی بهم میگی بذار برسیم خونه با طناب چنان ببندمت ای به حالت....که هر کی می شنید فکر می کرد چه مامانیم من.دوست دارم اندازه تموم ماشینا و خونه ها و ستاره ها و مردمونش
29 تير 1392

پسر نازم هشت ماهگيت مبارک باشه ماماني

پسر نازم هشت ماهگيت مبارک باشه ماماني.ان شاالله 8سالگيت خودت بياي بنويسي. براي اولين بار يه کوچولو هلو خوردي.با بلغور گندم هم واست سوپ پختم.خوشگل مامان اندازه دنيا دوست دارم.بوووووووووووووووووووس
29 تير 1392

کاغذ

عزیزم سلام.یه کار خطرناک کردی فضول باشی.کاغذذذذذذذذذذذذذذذخوردی.به موقع فهمیدم و از تو سقف دهنت دراوردمش.این روزا با داداشیت مشکل دلرم.هی قیچی دستشه و راه میره و کاغذ خورد میکنه تو هم منتظر فرصت تستشون میکنی.خیلی عاشقتم.بوس
29 تير 1392

حلول ماه رمضان مبارک

پسر عسلي سلام.جيگرم کماکان قطره نميخوري حتي ويتان رو.اين يکي رو دکتر مطمئن بود که ميخوريش اما دهنتو قفل ميکني يا اگه هم قطره تو دهنت باشه بعد يه مدت همشو از گوشه دهنت بيرون ميدي.دارم بي خيال قطره ميشم.عشقمي.
29 تير 1392

روزه کله گنجشکي

عزيزم سلام.هرچي بهت ميدم بخوري ميگي نه من روزه ام.تا 1هيچي نخوردي اما از اون لحظه ديگه طاقت گرم کردن غذا رو هم نداشتي.روزه کله گنجشکيت قبول باشه ماماني.
29 تير 1392

اولین سحری خونه بابابزرگ

خوشگل مامان سلام.دیروز تموم روز سه تایی باهم بودیم خوب بود اما عصرش حوصلمون سر رفته بود و دیگه با هم دعوا میکردیم چنان به کمرم میکوبیدی که از صداش داداشی غش غش می خندید.ساعت 7 می خواستیم بریم خونه مامانی که همسایه طبقه1ماشینشو جلوی در پارک کرده بود و می گفت ماشینمون نیست بعد یک ربع ماشینه رو برداشت ولی اعصابمونو داغون نمود.افطاری جده نسا هم اومده بود که خیلی خوشحال شدی و اخر شبم اونو بردی تو اتاق قایم کردی تا کوثر نبردش.شبم اونجا خوابیدی.اما بعد سحری خوردن مامانی زنگ زد که بیایم دنبالت.وقتی اومدی چنان تو بغلم خودتو مچاله کردی که نگو.خیلی دوست دارم.بوس
29 تير 1392

شیرخشک

پسمل گلی سلام.عاشق داداشیت هستی و خوب می خندونتت.الانم داره با قیچی اردک درست میکنه که حقیقتا منم نمیتونستم به این تمیزی کادرشو درست کنم.تصمیم دارم برات شیرخشک بخرم واسه بعدازظهر که شیرم کم میشه.خیلی دوست دارم بوس
29 تير 1392

شله زرد

امیرحسین نازم سلام.عزیزم دیشب افطار خونه بابابزرگ بودی و همونجا هم خوابیده بودی اومدیم دنبالتون خواب بودی و منم بغلت کردم و بابابزرگم داداشی رو بغل کرد.تو دعا هم بغلم بودی و اخرشم بغل خاله سمیه.12شبم دستور شعله زرد دادی که اطاعت شد.الانم چیزی نمی خوری میگی روزه ام.راستی کمرم گرفته میدونی چراااااااااااااادوست دارم اندازه دنیا
29 تير 1392